مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات مهدیار کوچولو

شیرین زبونی

سلام پسر قشنگم امروز مامانی میخواد از شیرین زبونیهات بنویسه از کلمه ها و جمله های خوشگلی که تازه یاد گرفتی و با گفتنشون دل همه رو میبری. این روزها پدر جون،مادر جون رو زیاد میگی آخ که چقدر بامزه میشی خیلی بلا شدی خوب بلدی دلبری کنی دیروزم که پدر جون از پیش ما رفت تا بره خرید کنه هی میگفتی پدر جون نیست وای که چقدر لذت بخشه این لحظات و همه لحظه به لحظه رشد تو ...........به قول بابایی خدایا از آفرینش مهدیار متشکریم. این روزها که عید دیدنی می رفتیم هرجا بنر  میدیدی که عکس ماهی توش داشت میگفتی ماهی ماهی... گاهی اوقات شاخ در میارم که چیجوری تو یه ذره انقدر خوب تشخیص میدی... جمله هایی که جدیدا میگی:بییم تو(بریم تو)،بابایی ب...
10 فروردين 1392

تولد زیباترین هدیه خدا

  دیروز 22 دی ماه تولد یک سالگی عشق مامان و بابا بود. خیلی حیف شد که مصادف با چهل و هشتم امام حسین بود و نشد واسه پسر خوشگلم جشن بگیریم ولی خوب بعد از این ایام حسابی از خجالتت درمیایم. دیروز برای ما یه تولد به یاد موندنی بود چون همراه با بارش برف بود میدونم خدا هدیه پسر کوچولوی منو داده ...... عزیز مامان تولدت مبارک ایشالا بختت به سفیدی برف و به بلندی آسمون باشه. مهدیارم تپش قلب تو قشنگترین صدای زندگی ماست و روز تولد تو باشکوهترین روز دنیاست  پس همیشه با ما بمون و بدون که عاشقانه دوستت داریم. مامان و بابا خیلی دوستت دارن عزیزم. خدایا همیشه مواظب پسر کوچولوی ما باش و 120 سال عمر باعزت بهش بده. آمی...
8 فروردين 1392

مهدیار و عکسهای تولد

سلام بالاخره اومدیم با یه عالمه عکس و خاطرات تولد خلاصه واسه پسرم تونستم یه تولد آبرومند بگیرم هرچند خیلی سخت بود ولی ارزش داشت مهدیار هم خیلی با مامانش همکاری کرد و تو روز تولدش واقعا خوب و آقا بود اول عکسهای تزیین خونه رو میذارم .   اینم چند تا عکس از نمای خونه مهدیار و بابا مهدی کیک تولد کفشدوزکی پسرم در حال فوت کردن شمع تولدش مهدیار و پسر خاله علیرضا مهدیار و دوست جونش کیان کوچولو اینم نگاه خوشگل پسرم به مریم کوچولو الهی مامان فدای دست زدنت میز شام مهدیار خوشحال با کادوهای تولدش   ...
8 فروردين 1392

بهار و شروع یک زندگی دوباره

سلام ما اومدیم هرچند خیلی دیر شده عید همگی مَبارک . امسال دومین بهاری بود که ما مهدیار رو در کنارمون داشتیم پارسال پسری خیلی کوچولو بود ولی امسال واسه خودش آقایی شده و من و بابایی از ین بابت خدارو شکر میکنیم و خیلی خیلی خوشحالیم. نشد که بریم مسافرت چون مهدیارم تو ماشین اذیت میشه ایشالا سال دیگه که بزرگ شدی سه تایی میریم سفر و کلی حال میکنیم. اینم از عکسهای عید سال 92 سفره هفت سین ما مهدیار و بابایی لحظه ی سال تحویل اینم یه عکس دیگه  یه عکس سه نفره اینم یکی دیگه مهدیار و مامانی توی باغ آلوچه هنر دست پدرجون توی حیاط مهدیار و تبریک سال نو ...
8 فروردين 1392
1